بسم الله الرحمن الرحیم
" تمرین عشق"
اکنون کمی میدانم از "عشق" احساس نیست . اندیشه به انجام کاری است که دیگران را شاد میکند.محمد رضا و مهدیه را دوست دارم اکبر و حسین را دوست دارم- اما هیچگاه نتوانسته ام برای شادی آنان به تعبیر ساده خود برای آنان کاری "عاشقانه " انجام دهم.
احساس دوست داشتن تا عمل به "عشق" چقدر تفاوت دارد! احساس تا عمل به "عشق" ! ما نبودیم ولی "او" بود بعد به "عشق"عمل کرد و ما را آورد تاباشیم.از قطره های شبنم احساس "عشق"خویش "دل" را سرود و بعد برای شیفتگی از نقطه های سرخ احساسش خطوطی کمرنگ ترسیم نمد و من و تو درعمل "شیفته" بدنیا آمدیم.
ناگهان عقل بعنوان ماشین محاسبات بکار آمد و "دیوانگی و شیفتگی جان مارا" دستخوش خطوط بظاهر بی نقص نمود.آن "دیوانگی جان" – آن "شیفتگی از عطر عشق
چه زود جای خود رابه "عاقل" بودن و گمشدگی داد و افسوس !عزیز من "عشق" بیقراری و شیفتگی و سرگشتگی و نرسیدن و ناتمام است !اگر تب نکنی نمیتوانی عاشق باشی- طوفان شیدایی که آغاز میشود زیر پوستت خون برقص میاید و هلهله کنان پای
میکوبد و احساس میکنی که تمام کارهای دنیا را میتوانی در یک ثانیه و با یک اشاره انجام دهی ! اگر گفتم تب منظور آتشی است که همیشه شعله ور متولد مشود و خاموش نمیشود پس باید از این آتش بوسهای به تنت بنشیند که لرزه سردترین زمستان و جوشش آتشفشان دارد . حیف که نه گوش دادی نه یاد گرفتی و نه دیدی تا "عشق"دگرگونه ات کند! هنوز عطر ناشناس "او" در سلولهایت میغرد و خون را میجهاند و تو هنوز خود را نیافته ای انسان!!
بازدید دیروز: 9
کل بازدید :26608

سالیان درازی است که مینویسم و به دین و آئین کشورم بشدت علاقمندم. با راهنمائیهای اساتید سعی کرده ام در خدمت قرآن و جوانان باشم .
